گروهی از افراد در اواخر ۱۹۲۰ در شهر فرانکفورت گردآمدند و معروف به اعضای مکتب فرانکفورت شدند. یکی ازمشهورترین و پرنفوذترین اعضای این گروه، نظریه پرداز سیاسی هربرت مارکوزه بود. او در سال های ۱۹۶۰ در مقام فیلسوف، نظریه پرداز اجتماعی و فعال سیاسی به شهرت جهانی رسید و در رسانه ها به عنوان «پدرچپ نو» بلندآوازه شد. نظریه اش در کتاب «انسان تک ساحتی» و دیدگاه های انتقادی اش بر جامعه سرمایه داری او را انگشت نما کرده بود. این کتاب بر چپ نو تاثیر عمیقی گذاشت و او را به عنوان رادیکال سازش ناپذیر و ایدئولوگ چپ معرفی کرد.
دو مفهوم «جامعه تک ساحتی» و «فرهنگ بسته بندی شده» به عنوان نت اصلی اندیشه های مارکوزه، مورداستقبال عجیب محافل دانشجویی قرارگرفت و با جاری شدن اندیشه های مارکوزه به حوزه سیاست منجر به جنبشهای دانشجویی شد. مارکوزه با بازگشت به فلسفه هگل درپی درافکندن بنیادی نو برای انقلاب بود. هرچند که هرگز چنین انقلابی به وقوع نپیوست.
مارکوزه در «انسان_تک_ساحتی» (۱۹۶۴) نقدی دامنه دار از جوامع کمونیستی و سرمایه داری پیشرفته منتشرکرد و دو فرض بنیادین مارکسیسم سنتی را زیرسئوال برد: پرولتاریای انقلابی و محتوم بودن بحران سرمایه داری. مارکوزه در انتقاد از وضعیت موجود آگاهی بخشی وسایل جدید ارتباط جمعی، براین عقیده بود که در شرایط سلطه جهانی، دانش و آگاهی به وسیله نظام اجتماعی جذب می شود و از آغاز به وسیله آن قوام می یابد. بنابراین آنچه نمود پیدامی کند، انطباق و هماهنگی نیست بلکه تقلید و یک نوع یکسان و متحدالشکل شدن فرد با جامعه است که درنتیجه نه تنها آگاهی فرد بلکه تمامی میراثهای فرهنگی و معنوی گذشته انسان و شیوه های سخن …
_
قوانین ارسال دیدگاه در سایت